معمر محمد ابومنیارمعروف به سرهنگ مُعَمَّر محمد قَذّافی (زادهٔ ۷ ژوئن۱۹۴۲-درگذشته ۲۸ مهر (۱۳۹۰ ۲۰ اکتبر ۲۰۱۱)، سیاستمدارِ انقلابی و رهبر لیبی از سال ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۱ بود. وی در اول سپتامبر سال ۱۹۶۹ میلادی با کودتایی آرام حکومت محمّد ادریس سنوسی، پادشاه وقت لیبی را سرنگون ساخت. وی پس از کودتا، سیستم حکومتی لیبی را بر اساس ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام طراحی کرده و خود رهبر لیبی شد. حکومتِ طولانی مدتِ سرهنگ قذافی از کودتای ۱۹۶۹ میلادی تا سرنگونی در نتیجهٔ جنگ داخلی در سال ۲۰۱۱، یکی از طولانیترین دورههای زمامداری در طولِ تاریخ بود. در طی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، لیبی تحت رهبری قذافی، از سوی غربیها، یک کشور حاشیهای به حساب میآمد، که ستم ناشی از اختلافات داخلی، تروریسم، قتل و غارت توسط رهبران را نشان میداد، که در این اثنا قذافی مبادرت به اندوختن چندین میلیارد دلار ثروت برای خودش و خانوادهاش کرد. قذافی بر پایهٔ فلسفهٔ سیاسی و ملیگرایانهای که در کتاب سبز تشریح کردهبود، در سال ۱۹۷۷ میلادی نام جمهوری عربی لیبی را به «جماهیریه عربی سوسیالیستی خلق عظیم لیبی» تغییر داد. وی در سال ۱۹۷۹ میلادی لقب نخستوزیر را کنار گذاشت و از آن پس «برادرْ رهبر» و یا «راهنمای انقلاب سوسیالیستی لیبی» نامیده شد. قذافی از حامیان شرکت آُپیک بود که تور پانآفریکان برای ایالات متحده آفریقا را رهبری کرد. پس از بمباران لیبی در سال ۱۹۸۶ میلادی و تحریمهای اقتصادی بر ضدّ این کشور از سوی سازمان ملل، تغییراتی در رفتار لیبی صورت گرفت. این تغییرات عبارتند از: برقراری روابط قتصادی و همکاریهای امنیتی نزدیک با غرب، همکاری و شرکت در بررسی پرونده حمایت لیبی از تروریسم؛ پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی منتسب لیبی؛ کنار نهادن برنامه دستیابی به سلاح هستهای. مجموعه این تغییر رفتارها منجر به برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل متحد علیه لیبی در سال ۲۰۰۳ میلادی شد. معمر قذافی در فوریه ۲۰۰۹ میلادی به عنوان رئیس دورهای اتحادیه آفریقا انتخاب شد.
در فوریه ۲۰۱۱ میلادی گروهی از معترضان سیاسی که از مخالفان و معترضان جدید تونس و مصر و دیگر بخشهای جهان عرب الهام گرفته بودند بر ضد دولت قذافی در لیبی بهپا خواستند و این موضوع بهسرعت به یک شورش عمومی مبدل شد و مخالفان در شهر بنغازی شورای انتقالی را تاسیس کردند. این امر لیبی را به ورطه جنگ شهری مابین نیروهای دولت و نیروهای مخالف با همکاری ناتو کشاند. سازمان ملل با تصویب قطعنامه شماره ۱۹۷۳ با هدف حمایت از غیرنظامیان، خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی شد. داراییهای قذافی و خانوادهاش بلوکه گشته و دادگاه جنایات جنگی حکم بازداشت او و پسرش سیفالاسلام به همراه برادرخواندهاش عبدالله السنوسی را صادر نمود و از طریق اینترپل آنان را تحت تعقیب قرار داد. در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱ شورای انتقالی کرسی لیبی در سازمان ملل را تصاحب کرد. قذافی عهد کرد که در برابر شورشیان و نیروهای خارجی مقاومت کند تا به گفتهٔ خودش در راه وطن شهید شود.
در روز ۲۸ مهر ۱۳۹۰، قذافی درحالی که از ناحیه دو پا زخمی شده بود تسلیم نیروهای انقلابی شد و پس از چند ساعت درگذشت. شورای انتقالی میگوید او پس از دستگیری در تبادل آتش کشته شده است در حالی که برخی این نظریه را مطرح میکنند که او توسط انقلابیون اعدام شده است. کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، خواستار انجام
تحقیقات جامع در این زمینه شده است
تولد و کودکی
قذافی (سمت چپ) بههمراه رئیسجمهور وقت مصر جمال عبدالناصر در ۱۹۶۹
معمر محمد عبد السلام آبو منیار القذافی در ۷ ژوئن سال ۱۹۴۲ میلادی، در روستایی به نام جهنم در نزدیکی شعیب الکراعیه در حوالی سرت به دنیا آمد. خانواده او به یک قبیلهٔ کوچک از بربرهای عرب شده بهنام جمال عبدالناصر در مصر به سال ۱۹۵۲ میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد.[نیازمند منبع] حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود. برای قذافی و بسیاری از افسران تحت فرمانش که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود. قدافی در سال ۱۹۶۱ میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه همدورهایهایش در سال ۶۶-۱۹۶۵ میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد. قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال ۱۹۶۷ میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد. اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل کرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در در شهر آتنیونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
همسران
معمر قذافی در ابتدا با فتحیه نوری خالد که دختر رئیس پلیس دوران پادشاهی لیبی بود، ازدواج کرد. فتحیه نوری خالد از خانوادهای اصیل بود، که پس از مهاجرتش از ترکیه، در طرابلس سکنی گزیده بود. مراسم ازدواج قذافی با فتحیه نوری خالد در سال ۱۹۷۰ با حضور جمال عبدالناصر برگزار شد.حاصل این ازدواج که تنها شش ماه دوام آورد، محمد، پسر بزرگ قذافی بود. قذافی بعد از جدایی از فتحیه با صفیه فرکاش ازدواج کرد، هنگامی که قذافی برای انجام یک عمل جرّاحی در یکی از بیمارستانهای لیبی بستری بود، با صفیه که پرستار آن بیمارستان بود آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج شد. سایر فرزندان قذافی حاصل این ازدواج هستند.
قذافی از دو همسر خود یعنی فتحیه نوری و صفیه فرکاش، مجموعاً ده فرزند داشت.
محمد پسر بزرگ او که فرزند همسر اول اوست هم اکنون مدیر کمیتهٔ المپیک لیبیاست و این کمیته مالک بیش از ۴۰٪ سهام شرکتهای نوشیدنی در لیبیاست. او همچنین صاحب امتیاز شرکت کوکاکولا و مدیر شرکت ارتباطات زمینی و بیسیم لیبی و شرکتهای زیرمجموعهاست.
که مشهورترین فرزند قذافی میباشد نتیجه ازدواج او و صفیة فرکاش است. به سیف الاسلام که دارای مدرک دکترای اقتصاد از لندن است، همواره به عنوان جانشین پدر نگاه شدهاست. او در سال ۲۰۰۹ میلادی، عبدالباسط مقرحی، متهم اصلی
را که اسکاتلند او را به دلیل بیماری سرطان آزاد کرده بود، در بازگشت به لیبی همراهی کرد. سیف الاسلام که مدیر سازمان جهانی خیریه قذافیاست. او پس از ناآرامیها در لیبی، بارها در تلویزیون لیبی حاضر شده و به ملت دربارهٔ احتمال وقوع جنگهای داخلی هشدار دادهاست. او در ۲۱ اوت ۲۰۱۱ میلادی توسط نیروهای مخالف حکومت، در طرابلس بازداشت شد. در ابتدا لویس اوکامبو رئیس دادگاه بینالمللی پس از ورود مخالفان به طرابلس خبر دستگیری سیفالاسلام را تأیید کرد ولی بعدها اعلام شد که هیچ تأیید رسمی در اینباره از سوی مخالفان قذافی دریافت نکردهاست. سیفالاسلام نیز با ظاهر شدن در خیابانهای طرابلس خبر دستگیری خود را تکذیب نمود و از خبرنگاران رسانههای گروهی خواست به همراه او به مناطقی که مخالفان ادعای سیطره بر آن مناطق را دارند، سرکشی نمایند. او پس از مرگ پدر، رهبری مبارزه با نیروهای شورای انتقالی را عهدهدار گشته و با ارسال یک پیام صوتی زنده از شبکه تلویزیونی الرای، مخالفان را موش نامیده و تاکید کرد که مقاومت ادامه خواهد داشت.
الساعدی پسر سوم قذافیاست که سابقه سه فصل حضور در لیگ فوتبال ایتالیا و بازی در تیمهای پروجا، اودینیزه و سمپدریا را دارد. او سهامدار تیم یونتوس ایتالیاست و مدتی رئیس فدراسیون فوتبال لیبی بود. او که دارای مدرک مهندسیاست مدتی نیز در نیروهای ویژه لیبی مشغول بهخدمت بود.
هانیبال پسر چهارم قذافیاست. او و همسرش در سوئیس به دلیل بدرفتاری به نوکرشان دستگیر شدند که این موضوع باعث تیرگی روابط لیبی و سوئیس شد. دولت سوئیس پس از آنکه معمر قذافی آنها را تهدید به خارج کردن سرمایهگذاریهای لیبی از آن کشور کرد، از پیگیری پرونده هانیبال صرفنظر کرد.
المعتصمبالله پسر پنجم معمر و مشاور امنیت ملی لیبی بود. او در سال ۲۰۰۸ میلادی تقاضای بودجهای ۱٫۲ میلیارد دلاری کرد تا بتواند یک واحد نظامی-امنیتی شبیه واحدی که برادر کوچکترش خمیس قذافی اداره میکرد، تأسیس نماید. او در جریان جنگ داخلی لیبی در شهر سرت کشتهشد.
عایشه تنها دختر قذافیاست که معمولاً به امور خیریه پرداخته و کمتر در مسائل داخلی دخالت میکند. عایشه نقش بسیار مهمی در ترمیم چهره بینالمللی لیبی در سالهای گذشته داشت و از او و برادرش سیفالاسلام میتوان به عنوان ویترین حکومت لیبی نام برد. عائشه در سال ۲۰۰۴ میلادی به عضویت تیم وکلای صدام حسینرئیسجمهور سابق عراق، در آمد.
سیفالعرب پسر کوچک قذافیاست که شهرت کمتری از برادرانش دارد؛ گفته میشد که ساکن شهر مونیخ در آلمان بود. او در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱ بر اثر بمبباران یکی از منازل معمر قذافی از سوی جنگندههای ناتو کشته شد. تلویزیون رسمی لیبی اعلام کرد که بر اثر این هجوم هواپیماهای ناتو، سیفالعرب به همراه ۳ نوه معمر قذافی کشته شدند.
جنازه قذافی در اختیار انقلابیون
معمر قذافی در تاریخ ۲۸ مهر۱۳۹۰ و پس از ماهها درگیری و فرار از دست شورشیان و انقلابیون لیبی در شهر محل زادگاه خود سرت دستگیر شد و اندکی بعد بدست انقلابیون کشته شد. در آن روز با به کنترل درآوردن شهر سرت توسط نیروهای انقلابی لیبی، قذافی و چند تن از محافظان شخصی و فرمانده ارتشش را در حالی که در حال فرار از شهر بودند توسط نیروهای ناتو هدف قرار گرفتند و بعد در یک کانال فاضلاب پنهان شدند. بنا به گزارشها قذافی پس از بیرون آمدن از «سوراخ»، در حالی که از سوی پا و کمر زخمی شده بود، خود را به نیروهای انقلابی تسلیم کرد. پس از آن در حالی که قذافی تکرار میکرد «چه شده؟ چه شده؟ چه خبر است، به من شلیک نکنید» انقلابیون او را سوار یک ماشین کردند تا به مصراته منتقل شود. فیلمی منتشر شده که نشان میدهد او هنگام دستگیری زنده بوده ولی بعدا به نحو نامعلومی کشته شده است. قذافى در واپسين لحظات حياتش دو هفت تير، كه رنگ يكى از آنها طلايى رنگ بود، يك راديوی اف ام، و يك ساعت مچى داشت. او همچنين لباس نظامى بر تن كرده بود. او به هرحال به حرف خود عمل كرد و تا آخر، قبل از اسارت، جنگید. بنا ادعای محمود جبریل، ماشین حامل قذافی در درگیری میان نیروهای وفادار به او و انقلابیون هدف گلوله قرار میگیرد و قذافی در این میان کشته میشود.[۴۱] البته به نقل دیگر منابع قذافی بر اثر اختلاف نیروهای انقلابی بر سر اینکه به کدام شهر برده شود توسط جوانی به نام که او را اسیر کرده بود به ضرب گلوله کشته شد.[۴۵] در پی مرگ قذافی شورای انتقالی لیبی بیان کرد که اندکی پس از آن به طور رسمی «آزاد شدن» سراسر لیبی را اعلام خواهد کرد.[۴۶]
[ یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:, ] [ 19:15 ] [ عاشقان راه ولایت ]
[ ]
درباره سايت
اگر بندبند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز اماننامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم ...