رزمندگان جوان به عشق حسین (ع) دفاع همچنان باقی است ...
|
در تحفةالاخوان حكایت شده است كه مردى منافق زن مؤمنى داشت كه در تمام امور خود به اسم بارى تعالى مدد مىجست و در هر كار «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفت و شوهرش از توسل و اعتقاد او به بسمالله بسیار خشمناك مىشد و از منع او چاره نداشت تا آنكه روزى كیسه كوچكى از زر را به آن زن داد و گفت او را نگاه بدارد ! زن كیسه را گرفت و گفت : «بسم الله الرحمن الرحیم» آن را در پارچه اى پیچید و گفت : «بسم الله الرحمن الرحیم» و آن را در مكانى پنهان نمود و بسمالله گفت. مرد منافق آن دو ماهى را خرید و به منزل خود فرستاد كه آن زن غذایى از براى شب او طبخ كند. چون زن شكم یكى از آن ماهیان را پاره نمود كیسه را در میان شكم او دید! بسم الله گفت و آن را برداشت و در مكان اوّل گذاشت.چون شب شد و شوهرش به منزل آمد زن ماهیان بریان را نزد او حاضر ساخته ، تناول نمودند.
آنگاه مرد گفت: نظرات شما عزیزان: |
|
[ بسیجی گمنام ] |