- صف دانشآموزان و دانشجویان آنقدر هست که حداقل نیم ساعت باید در سرمایی که سوز برف دارد بایستی تا نوبتت شود. ولی آنقدر شور و شعف دیدار آقا و تمرین سرود گرمشان می کرد که بعضی ها حتی کاپشنشان را هم درآورده اند.
- اما به هر حال هوا آنقدر سرد هست که دانشآموز ریزجثه برای گرم کردن خودش به کانکس نگهبانی بیاید و پاسدار سبزپوش هم با خوشرویی راهش بدهد که اینجا بایست تا گرمت میشود.
- قبل از آمدن آقا دو نفر از دانشآموزان میآیند و برنامهای اجرا می کنند. اولی، سید مرتضی شریفی که با صدای زیبایش آیاتی از قرآن را تلاوت میکند و دیگری محدثه سادات صفدرزاده که میگوید از پایتخت معنوی ایران، مشهد آمده است و شعری را در رثای حضرت آقا و جانبرکفی بسیجیان میخواند...
من که یک لشکر بسیجی در سپاه میهنم
می زنم فریاد هر دم جان فدای رهبرم...
صفدرزاده در آخر شعرش، درخواستی هم مطرح می کند و آن چیزی نیست جز چفیه حضرت آقا که آخر نمی فهمیم نصیبش می شود یا نه. اما خواندن شعر در حسینیه امام خمینی به اندازه کافی برای یک دانشآموز مشهدی باید جالب و خاطره انگیز باشد...
- بعد از آن باز هم یک قاری جوان چند آیه از قرآن را می خواند. حاضرین هم با "الله - الله" گفتن همراهیاش می کند. سکوت زیبایی فضا را پر کرده است. حالا آدم فکر می کند در بزرگترین و منظم ترین کلاس عالم نشسته است. همه هم لحظهشماری می کنند برای ورود آقای معلم...
- قرآن که تمام میشود روضه امام باقر(ع) و تکملهاش با روضه سید الشهدا(ع) مجلس را برای ورود حضرت آقا آماده تر میکند. مداح، حالا شعار "ای پسر فاطمه، منتظر تو هستیم" را اول خواهران شروع میکنند و بعد هم برادران ادامه میدهند که البته نمیدانیم چرا صدای خواهران کوبنده تر و پرصلابتتر است !
- گاهی حسرت این پایهی ثابت دوربین تلویزیونی را می خورم که حالا مدتهاست در حسینیه حضرت امام توفیق حضور دارد. همان پایه ای که روی بدنهاش برچسب زرد رنگی زده اند به شماره 012096
- بیشتر از هر چیز روی پیشانی بچه ها، سربندهای سبز خودنمایی می کند که "خامنهای رهبر" و "جانم فدای رهبر" شعار واحد آنهاست.
- عکس آقا هم در کارتهای کوچکی به دستشان است که متن سرودشان را پشت آن چاپ کرده اند !
- در همین حال و هواست که درب جایگاه باز می شود و حضرت آقا با هیبت حیدری شان وارد میشوند. خوشرو و خوشحال از دیدن این نوجوان ها و جوانهای عاشق. شعارها در هم میآمیزد و حسینیه یک صدا شور و ولوله میشود. همه شعارها به سمت وحدت میرود و آنچه آخر از همه به گوش میرسد، فقط یک شعار است:"ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده"...
- همه میخواهند ساکت شوند اما باز هم شور دیگری در میگیرد و شعار "حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست" جلان می گیرد. حالا حضرت آقا هم با به سینه میزند تا فرزندانش را همراهی کند... و همه اینها می رسد به نهر علقمه و شعار همیشگی "ابالفضل علمدار، خامنهآی نگهدار"...
- تعدادی از مسئولین هم آمدهاند و کنار دیوارروی صندلی نشستهاند. اما بین آنها جای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش که برای اجلاسی به قطر رفته، خالی ست.
- حاضران یکصدا شروع به خواندن سرودی می کنند که سراسر احساس عشق و علاقه به آقاست...
سلاله فاطمهای
امید قلب همهای
سید ما خامنهای
ما پیروان حیدریم
بسیجی و فرمانبریم
فدائیان رهبریم...
- حضرت آقا طبق معمول به فرزندان معنویاش خوشآمد میگوید. همان خوشآمدی که خستگی راههای دور و نزدیک را از تن بچهها در میکند.
- حالا بعد از خوشآمد گویی، این جمله حضرت آقا به دل بچه ها می نشیند که ۱۳ آبان را که شروع سقوط هیبت استکباری آمریکاست، تبریک میگویند و بعد از آن بی وقفه با یادآوری ایام دهه اول ذیحجه، همه را به ارتباط مستحکم با خدا سفارش میکنند.
- همه میدانند که ۱۳ آبان از ایام الله است و اولین بار این تعبیر را از حضرت امام شنیده یا خواندهاند اما انگار تاکید مجدد حضرت آقا بر این معنا، می خواهد همه را به عبرتگیری از این روز بزرگ و حوادث عبرتآموزش متوجه کند.
- حضرت آقا با کنار هم گذاشتن دو واقعه تاریخی، ارتباط زیبایی بین آنها برقرار میکند. ابتدا به تبعید حضرت امام در سال ۴۳ اشاره میکنند و بعد ازآن به ۱۵ سال بعد میروند که به تعبیر ایشان، "جوانان با اتکا به خدا آمریکا را از ایران تبعید کردند."
- تعبیر حضرت آقا از سن و سال نوجوانان و جوانان حاضر هم جالب است. آنجا که میفرمایند: ۵۰، ۶۰ یا ۷۰ سال عمر پیش رو دارید و برای این عمر طولانی و ان شا الله با عزت باید برنامه ریزی کنید. هدف را درست ترسیم کنید و با قدرت حرکت کنید. در زمینه علمی، اجتماعی، اخلاقی و گسترش بیداری اسلامی در جهان حرکت کنید. درست تشخیص بدهید، راه بیافتید، به خدا اعتماد کنید تا به نتیجه برسید...
- اوج صحبت های حضرت آقا که خون را در چهرههای حاضرین می دواند، خبر غرور آفرینی است که انرژیاش همه را فرا میگیرد؛ آنجا که میفرمایند: ۱۰۰ سند محکم و غیر قابل خدشه درباره ترورهای آمریکا داریم که با انتشار آنها آبروی آمریکا را خواهیم برد... و این صدای تکبیر حضار است که نیمخیزمان میکند، آنقدر که محکم و کوبنده است؛ مثل صحبت آقا... حالا خشم و نفرت به آمریکا را میشود در چهره تک تک حاضران دید.
- و کلام آخر آقا که آرامش می دهد؛ وقتی از خدا طلب رحمت می کند برای شهدای عزیز، پدران و مادران صبوری که فقدان فرزندشان را تحمل کردند و امام بزرگوار که راه را برای این رشادتها و عزتها باز کردند.
- بیانات حضرت آقا اگر چه کوتاه است اما حس و حال بچه ها را به خوبی میشود در شعارهای پایانی دید که صفهای جلو را رد میکنند تا به پایین جایگاه برسند و بی تکلفتر ابراز علاقه کنند.
- انگار بعضی ها خیال رفتن ندارند. حسینیه دیرتر از همیشه خالی می شود. دل کندن بچهها انگار خیلی سخت است.
اللهم الرزقنا زیارة نائب ولیک
نظرات شما عزیزان: