رزمندگان جوان

رزمندگان جوان
به عشق حسین (ع) دفاع همچنان باقی است ...

ناگفته‌های ترور آیت الله خامنه‌ای از زبان تیم حفاظتی وی به نقل از

پایگاه دفترحفظ و نشر آثار آیت الله خامنه‌ای، 1 تیر 1388: "توی حياط

جايی برای ضبط صوت‌ها درست كرده بوديم ... ضبط را دست به دست

کردند تا كسی شك نكند! من هم فكر كردم ضبط بچه‌های مسجد است

و شك نكردم که چرا اين ضبط مثل بقيه، توی حياط نيست! ولی نفر

آخر، از خودشان بود! بله! چون دقيقا ضبط را رو به آقا و سمت چپ

ایشان گذاشت ؛ درست مقابل قلب! من رفتم سری به ضبط بزنم. كمی

زير و رویش را نگاه كردم و بعد ناخودآگاه آن را گذاشتم سمت راست،

كنار ميكروفن، كمی با فاصله‌تر از آقا! يك دفعه ميكروفن شروع كرد به

سوت كشيدن... . آقا برگشتند و گفتند: اين صدا را درست كنيد يا اصلا

خاموش كنيد! منبری‌ها در این مواقع كمی جلو و عقب می‌روند تا بلكه

صدا درست بشود! آقا كمی به عقب و سمت چپ رفتند كه يكدفعه...

ضبط صوت مثل يك دفتر 40برگ از وسط باز شده بود. با ماژيك قرمز هم

روی جداره داخلی‌‌اش نوشته بودند: "‌اولين عيدی گروه فرقان به

جمهوری اسلامی!"

وارد درمانگاه شديم، اولين دكتری كه آمد و نبض آقا را گرفت، بی‌معطلی

گفت: ديگه كار از كار گذشته و رفت! پرستاری جلو آمد و گفت: ببریدش

بیمارستان بهارلو.ماشين از در عقب بيمارستان وارد محوطه شد ...

دكتری كه از اتاق عمل بيرون می‌آيد؛ نبض را می‌گيرد و با اطمينان

می‌گويد: "تمام كرده!". دكتر فاضل خود را به اتاق عمل رسانده، دستور

آماده سازی آن می‌دهد.

دكتر زرگر: رگ پيوندی می‌خواستيم، پای راست را شكافتيم. رگ دست

راست و شبكه عصبی‌اش كاملا متلاشی شده بود. فقط توانستيم

كمی جلوی خونريزی را بگيريم و كمی هم پانسمان كنيم. تصميم بر اين

شد كه آقا را ببريم بيمارستان قلب.

دكتر ميلانی: جراحت خيلی سنگين بود، سمت راست بدن پر از تركش

و قطعات ضبط صوت بود، حتی يكی از تركش‌ها زير گلوی آقا جا خوش

كرده بود. قسمتی از سينه ايشان كاملا سوخته بود! يكی دو تا از

دنده‌ها هم شكسته بود. دست راست هم كاملا از كار افتاده بود و از

شدت ضربه ورم كرده بود. استخوان‌های كتف و سينه كاملا ديده

می‌شد. 37 واحد خونی و فراورده‌های خونی به آقا زده بودند كه خود

اين تعداد، واكنش‌های انعقادی را مختل می‌كرد... دو سه بار نبض آقا

افتاد و چند بار مجبور شديم پانسمان را باز كنيم و دوباره رگ‌ها را

مسدود كنيم... خيلی عجيب بود، انگار هيچ چيز به اراده ما نبود...

دكتر منافی: راديو هم اعلام كرده بود جراحت به قلب آقا رسيده، عده‌ای

توی محوطه جلوی اورژانس ايستاده بودند و می‌گفتند می‌خواهيم

قلبمان را بدهيم... با بالگرد آقا را رسانديم بيمارستان قلب. لوله تنفس

داشتند و تا بيمارستان دو بار پایشگر وضعيت نبض، خط ممتد نشان

داد... عمل جراحی 3 ساعت طول كشيد و آقا به بخش "آی سی يو"

منتقل شدند. شب برای چند لحظه به هوش آمدند...كاغذ خواستند تا

چيزی بنويسند... با دست چپ و خيلی آرام و با دقت چند كلمه را به

زحمت كنار هم چيدند: همراهان من چطورند؟ از تلويزيون آمدند تا گزارش

تهيه كنند، ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد، وقتی پرسيدند

حالتان چطور است؟ گفت:

بشكست اگر دل من به فدای چشم مستت       

سر خُمِّ می سلامت، شكند اگر سبويی

حالا كه سالها از آن روز تلخ می‌گذرد، شيرينی عيدی گروهك فرقان

بيشتر خود را نشان می‌دهد زیرا فردای آن روز ۷تير بود...

 

قتل این خسته به تخریب شما ممکن نیست

چون که با اوست خدا، زحمتتان حاصل نیست

دست و دل پاک کنید از ستم ای اهل ریا

قبل آنی که بگردد ز شما لطف خدا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, ] [ 15:38 ] [ عاشقان راه ولایت ] [ ]
درباره سايت

اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله‏‌هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم ...
آخرين مطالب
شهادت نامه
امکانات وب

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 125
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 125
بازدید ماه : 169
بازدید کل : 17516
تعداد مطالب : 165
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1