مقدمه
در فضای سایبر نشسته ایم و دست روی دست گذاشته ایم.
هر کسی هم برای خودش عمّاری شده است.
آن یکی پست میزند که چه و چه!
آن دیگری هم تز می دهد در سطح لالیگا!
نشسته ایم و دست روی دست می گذاریم تا به ما حمله کنند و بعد ما هم برویم و دفاع کنیم.
آخرش چه فایده؟
این که نشد!
ما بنشینیم به اعتقاداتمان حمله کنند و بعد برویم و دفاع کنیم!
نه دین ما به ما چنین اجازه ای می دهد و نه شارع مقدس.
عمّار بودن
عمار بودن هزار تا شرایط نداشته باشد لااقل یکی دو تا را که دارد.
مهم است که آدم دغدغه داشته باشد که عمار بشود ولی مهم تر این است که عمار را بشناسد.
عمار ملازم امیرالمومنین بود ولی سربار نبود.
غیر محترمانه اش می شود آویزان.
عمار آویزان ولی زمانش نبود.
وبال نبود.
عمار شاخص بود.
عمار فرقان بود
رسول گرامی اسلام صلی علیه و آله و سلّم فرمودند فئه باغیه عمار را شهید می کنند.
فئه باغیه آن همه را شهید کردند، چرا اسم عمار باید برده شود؟
چون عمار با اینکه زیر سایه خمیه امیرالمومنین نشسته است ولی خودش "فرقان" است.
یعنی اگر علی را نمی فهمی، از روی دست عمار نگاه کن.
عمار شاگرد زرنگ است.
هم درست می نویسد، هم کامل، هم خوش خط.
به عبارت خودمانی اش عمّار کسی است که وصل به کُر است.
دغدغه
این همه آدم که در فضای سایبر برای خودشان عمارند، چند نفرشان وصل به کُر هستند؟
چند نفرشان دچار خود عمّر پنداری نشده اند؟
چند نفرشان آویزان ولایت نیستد که اگر پشت خط گرفتار شدند و دسترسی نداشتند، مشق و سر خط شان را بلد باشند؟ چه رسد به اینکه هم درست بنویسند، هم کامل، هم خوش خط.
عمار فریاد نمی زد من شاخصم.
حدیث پیامبر برایش بس بود.
قول و فعلش هم منطبق بر حرف مولایش بود.
این همه جماعت سایبر، کی می تواند ادعا کند من سرمشق هایم را فولم؟
اگر حضرت آقا کُـد ندهد که همه باید بزنیم گاراژ.
اگر حضرت آقا چراغ قوه نیندازد، توی این تاریکی همه رفته ایم توی دیوار یا می خوریم به همدیگر و همدیگر را لگد می کنیم.
جیگر می خواهد اعتراف کنی که عمار نیستی.
جیگرش را داری که بگی من آنی نیستم که آقا می خواهد ولی می خواهم بروم خودم را بسازم؟!
بروم به این معنی نیست که بروم توی بیابان و کوه و صحرا معتکف بشوم.
ساختن به این است بشینی نگاه کنی و سر مشق ها را بنویسی. از خودت هم کم و زیاد نکنی.
اگر آن بالا نوشته "بابا نان دارد" نگی حالا یک "دارا انار آورد" هم بنویسم که نشان بدهم بابا نان داد را فول فولم.
آن کسی باید سرمشق بدهد، که تا ته دیس را خورده باشد نه اینکه با قاشق چایخوری مست کرده باشد.
من و تویی که قاشق چایخوری را با هزار سلام و صلوات خورده ایم، سرمشق دادن برایمان سَمّ است چه برسد به اینکه بگوییم خودمان سرمشقیم و عماریم.
مجتهد سایبری
همیشه دلم می خواسته و می خواهد که در فضای سایبر اثرگذار باشم.
و همیشه هم به این ابزار، به دید منبر نگاه کرده ام اما یک تفاوت مهم دارد این منبر با منبر رسول الله صلوات الله علیه
و آن هم قداست آن منبریست که جایگاه وعظ رسول گرامی اسلام، ائمه اطهار و بزرگ عالمان دینی بوده است.
روضه خواندن روی این منبر، بلدیت می خواهد.
حدیث گفتن روی این منبر، بصیرت می خواهد.
موعظه کردن در این فضا، تخصص می خواهد.
الان هم که بحمد الله همه برای خودشان متخصصی شده اند.
در این شرایط و با وجود دغدغه های حضرت امام خامنه ای حفظه الله تعالی مبنی بر سر و سامان دادن فضای مجازی، کمبود یک مجتهد سایبری و یا هیئت مجتهدین سایبری احساس می شود که بتوانیم به آنها مراجعه کنیم.
از آنها استفتاء کرده و کسب تکلیف کنیم.
کسانی که در صورت نیاز فتوای جهاد سایبری بدهند.
و یا عملیات استشهادی مجاهدین سایبری را سازماندهی کنند.
سر خود نمی شود منبر رفت.
سر خود نمی شود جهاد سایبری کرد.
سر خود نمی توان دست به عملیات استشهادی در فضای سایبر زد.
باید کسی باشد که از او تقلید کنیم و او مجتهد ما در فضای سایبر باشد.
پینوشت مهم
اللهم ارزقنا…
نظرات شما عزیزان: